۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

شاید بیایی

لحظه ها را زود پرپر می کنم شاید بیایی
با خیالت تا سحر سر می کنم شاید بیایی
مثل اشکی می نشینم روی خاک خشک گلدان
ساقه های گونه را تر می کنم شاید بیایی
می نشینم با خیالت لحظه ها را می شمارم
عشق خود را صد برایر می کنم شاید بیایی
باز روزی سردو سنگین بی تو آمد باز دل را
دلخوش یک روز دیگر می کنم شاید بیایی
<عاقبت یک روز می آیم به جان تو> تو گفتی
جمله ای زیباست باور میکنم شاید بیایی

هیچ نظری موجود نیست: